کد مطلب:313624 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197

آری، این است نتیجه ی توسل به حضرت عباس
جناب آقای حاج سید حسین میرهاشمی، ساكن قم، محله عشقعلی، صاحب آرایشگاه یاس فرمود:

فرزندم، آقای حاج سید مصطفی میرهاشمی، در حدود یك سال مریض شده و در بستر افتاده بودند، به طوری كه قدری حركت نداشتند. دكترها معتقد بودند كه وی دیسك كمر دارد و باید استراحت كامل بكند. اخیرا نیز دكتری گفته بود كه من 200 هزار تومان می گیرم و او را عمل می كنم، ولی تعهد نمی كنم كه حتما خوب بشود، من فقط كارم را انجام می دهم و صحت ایشان را ضمانت نمی كنم. ایشان، با ناامیدی، از تهران با آمبولانس جهاد سازندگی قم به قم آمد (چون كارمند جهاد سازندگی قم بود).



[ صفحه 447]



جریان به همین منوال می گذرد، تا اینكه در محرم الحرام سال 1414 ه ق، شب تاسوعا در منزل خودش در عالم رؤیا می بیند كه دو آقای بزرگوار، در حالی كه نور از جمالشان ساطع است، وارد اطاق وی می شوند. پس از ورود به اطاق به او دستور می دهند كه برخیز! در جواب می گوید: من دیسك كمر دارم و نمی توانم از جا حركت كنم.

شخص دوم، كه پشت سر آن آقای اولی قرار داشت، به وی می گوید: آقا می فرمایند بلند شوید، شما هم بلند شوید! ایشان در عالم خواب لحظه ای خود را در حرم مطهر حضرت فاطمه ی معصومه، كریمه ی اهل بیت علیهم السلام، می بیند. در خواب، منظره ی سال 1365 شمسی در نظرش مجسم می شود، چون می بیند فامیل و اقوام به پیشوازش آمده اند، از خواب می پرد و روی تخت می نشیند و متوجه می شود كه آثاری از درد در بدنش نمی باشد. در اینجا می فهمد آن دو آقای بزرگوار وی را شفا داده اند. به ساعت كه نگاه می كند می بیند صبح طالع شده است و در همین حین، صدای اذان حرم مطهر نیز به گوشش می خورد. در منزل تنها بوده است. برمی خیزد و می رود حمام غسل می كند. سپس به اطاق می آید و نماز آقا امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - را می خواند.

صبح روز عاشورا فرامی رسد. به پدرش آقا سید حسین میرهاشمی تلفن می كند و می گوید: پدرجان، هنوز در دسته ی سینه زنان شركت نكرده ای؟ من هم می خواهم با شما بیایم. پدر در جواب می گوید: پسرجان، من چگونه شما را با برانكارد بیرون برده و همراه دسته حركت دهم؟! و او نیز در جواب پدر می گوید: من خودم می آیم. سپس پدر هم متوجه می شود كه قمر بنی هاشم علیه السلام او را شفا داده است، و خبر شفای وی را به مادرش می دهد. همه خوشحال می شوند و طولی نمی كشد كه خود پسر می آید و به همراه پدر، در روز عاشورا، مدت چهار ساعت در عزاداری حضرت حسین بن علی علیه السلام شركت می كند و اكنون نیز الحمدلله رب العالمین از بركت آقا قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام صحیح می باشد.

ناگفته نماند كه آقای حاج سید مصطفی، به علت اینكه حدود یك سال در بستر افتاده و به پشت می خوابید، كمرش زخم شده بود و مادرش به دستور دكتر هر چند روز یك بار او را شستشو می داد و محل زخم را پاك می كرد، ولی پس از شفا گرفتن وی،



[ صفحه 448]



آثاری از این زخم دیگر نیز دیده نشد.

همان سال، 400 الی 500 نفر را شام دادیم و امسال هم كه دومین سال شفایش بود در روز شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نهار داده شد، و ان شاء الله تعالی این احسان هر سال ادامه خواهد داشت.